۱۳۹۲ شهریور ۱, جمعه

کاش می‌شد این لحظه رو توصیف کرد. سایه‌روشن آسمون بعد از یک شب سیاه و بیدار. وقتی عنکبوت روی بالکن هم مثل تو بیداره. آب بارون که تو دمپاییات جمع شده. انبوه مخروط‌ها و سرشاخه‌های سبز کاج که حاصل سیل یاغی دیروزه. مه توی هوا... آخ مه اسرارآمیز توی هوا... لای جنگل‌های راز. و صدای جیرجیرک‌ها... اون لحظه که سرتو بالا می‌کنی و صورت ماه رو تو زمینه‌ی لاجوردی می‌بینی... و خنکی هوا روی پوستت. 
کاش کار ما توصیف شعرهای زمین بود. توصیف کاج‌های بلند و سر به فلک کشیده و قطور. توصیف هر ترک روی پوست سالخورده‌شون. و توصیف تمام طیف سبز خزه روی پوسته‌ی هر ترک... شاید حتی توصیف شگفت من از این همه زیبایی یک سرشاخه‌ی کاج. 

۱ نظر: