۱۳۹۲ آبان ۲۸, سه‌شنبه

من نمی‌دونم چمه؟ برای تمام دنیا نقش دختر محکم و قوی و بی‌‌نقص رو بازی می‌کنم ولی تو کارهای خودم موندم. نیاز دارم یکی بیاد هر دو ثانیه ازم بپرسه همه چی خوبه؟ تا من نصف کارها و مشکلات و مشغله‌های ذهنی مربوط و نامربوطم رو بریزم روی سرش. مثل این دخترهای ضعیف فیلم‌های رمانتیک کمدی. همه‌ی اون چیزی که همه‌ی عمرم در جهت مخالفش فرار کردم. 


گفت همه چیز خوبه. بهم ولی پیشنهاد کمک داد. مثل همیشه مخالفت کردم ولی خوشحالم که راضیم کرد. حالا تا یک روز مونده به سال نو باید صبر کنم. اگه تا اون موقع نظرم رو عوض نکنم البته...


رامکال هم پیشنهاد کمک داد (این روزها همه می‌خوان بهم کمک کنن انگار) ولی رابطه‌ی ما همین حالاش هم بیشتر از اونی که بخوام پیچیده است. بنابراین از جمله‌ی معروفم استفاده کردم تا کمکش رو رد کنم.
I'm a strong independent woman!
اونم چه دختر قوی و مستقلی! 
یکی ندونه فکر می‌کنه واقعا چه خبره! همین امروز وسط حرف زدن با مامان بابا اونم وسط لب اشکام گوله گوله ریخت پایین. واقعا که خودم رو نمی‌فهمم گاهی. جز اینکه ربطش بدم به سایکل‌های مرموز زنانه. وگرنه که باید قبول کنم که از دست رفتم! پس تا اطلاع ثانوی ربطش می‌دم به فاکتورهای فیزیولوژیک که دست من نیستن. این‌طوری حداقل خیلی حس بهتری داره.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر