مرد میانسال، کنار خیابون، دست چپش یه کیف دستیه و با دست راستش انارها رو برانداز میکنه:
- بچه جون انارهات که همه پوستهاشون خشک شده.
پسر چهرهی سبزهای داره و دستمال کهنهای توی دستهاش:
- چه فرقی به حال شما میکنه، توش که آبداره. فقط وزنش کم میشه که من ضرر میکنم.
مرد نگاهش رو از انارها برنمیداره و با بیتفاوتی و حواسپرتی جواب میده:
- نگران نباش، میگن هر جا جلوی ضرر رو بگیری منفعته.
...
- بله، شما به این یه قرون دوزار نیازمند نیستید. میتونید شعر و شاعری کنید.
- بچه جون انارهات که همه پوستهاشون خشک شده.
پسر چهرهی سبزهای داره و دستمال کهنهای توی دستهاش:
- چه فرقی به حال شما میکنه، توش که آبداره. فقط وزنش کم میشه که من ضرر میکنم.
مرد نگاهش رو از انارها برنمیداره و با بیتفاوتی و حواسپرتی جواب میده:
- نگران نباش، میگن هر جا جلوی ضرر رو بگیری منفعته.
...
- بله، شما به این یه قرون دوزار نیازمند نیستید. میتونید شعر و شاعری کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر