منو ببخش. برای اینکه ترسیدم. و درست لحظه ای که یک قدم مونده بود عقب کشیدم.
...
بعضی فرصت ها فقط یک بار پیش میان و اگه بترسی از دست می رن.
مثه موقعی که یه اسکیت باز داره از کنارت رد میشه و تو، تو فکر اینی که بهش بگی «چه اسکیت های قشنگی!» یا نه؟ و تا، تو، از دنیات بیرون بیای اون بین جمعیت گم شده...و فقط حسرتش برات می مونه.
من وقتی می تونستم، ترسیدم و چیزی به اسم "فرصت دوباره" وجود نداره.
...
این بار تمام جرأتمو جمع می کنم و عقب می کشم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر