آسمان اینجا تنگ است. سیل تغییر گاهی همه چیز را با خود میبرد. خانه و مادر و دوست و کشور و زبان.
دپرشن، خفیف یا جدی، این راز نگفتهي مشترک همه، آسمان را تنگتر میکند. شکایت نمیکنم. مادامی که قرصها به صورت فیزیولوژیکی چیزی را در جسمم جبران میکنند که روانم قادر به قانع کردن بدنم برای تولیدش نیست شکایتی ندارم. خدایی دارم که همین نزدیکی است. لای این درختهای کاج و بلوط. بین کلیدهای پیانو. بین نفسهای ما از پس شیشههای جادویی.
مثل همیشه زندگی زیباست و ارزش جنگیدن را دارد.
مثل همیشه زندگی زیباست و ارزش جنگیدن را دارد.